تاثیر جهانی شدن بر تقویت همگرایی در حوزه فرهنگی نوروز
به گزارش وبلاگ سارا، خبرنگاران/خراسان رضوی در گستره وسیع حوزه نوروز، کشورهایی که علاوه بر نوروز، در سایر شاخصه های فرهنگی همچون دین، حافظه تاریخی، مشاهیر، هنرها و غیره اشتراک دارند؛ تحت عنوان هسته مرکزی این حوزه، از پتانسیل های بیشتری برای هم سویی و همگرایی با یکدیگر برخوردارند.
پس از ثبت جهانی نوروز در چهارم اسفندماه 1388،که با کوشش جمعی ایران و 11 کشور صورت گرفت؛ مجمع عمومی سازمان ملل، روز 21 مارس (مطابق با اول فروردین) را به عنوان روز جهانی عید نوروز نامگذاری کرد. در هفتم فروردین 1389 نخستین جشن جهانی نوروز در تهران برگزار گردید و این شهر به عنوان دبیرخانه نوروز شناخته شد.
محققان در پژوهشی با عنوان همگرایی فرهنگی کشورهای حوزه نوروز بر مبنای رویکرد آینده پژوهشی آورده اند، به همین دلیل، مقرر شد تا هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز باشد.
این پژوهش که توسط محمد علی بصیری استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان و مژگان موسوی نقلی دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه آزاد همدان صورت گرفته نشان می دهد، این گونه نشست ها زمینه را برای نزدیکی فرهنگی کشورهایی که تحت عنوان حوزه نوروز می شناسیم و سراسر ایران فرهنگی را در بر می گیرند؛ فراهم می نماید. در میان گستره حوزه نوروز، بر روی کشورهایی تمرکز می کنیم که بیشترین هم سنخی را به لحاظ فرهنگی دارند. از جمله اینکه نوروز در تمامی این کشورها تعطیل رسمی است.
نوروز در این کشورها در ارتباط با اعتقادات دینی و در پیوند با اسلام است و این کشورها از جمله مهمترین اعضایی هستند که در یونسکو تحت عنوان حوزه نوروز ثبت شده اند.
از این رو با در نظر دریافت تعریفی جامع از آسیای مرکزی، کشورهای ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و افغانستان از این ناحیه و آذربایجان از قفقاز جنوبی، همراه با جمهوری اسلامی ایران، نقطه ثقل و هسته مرکزی حوزه نوروز را تشکیل می دهند.
پژوهشگران می گویند، بدین ترتیب فاکتور دین اسلام، نزدیکی به لحاظ جغرافیایی، حافظه تاریخی مشترک، زبان، نمادها و مشاهیر مشترک و.. نیز بر نوروز افزوده می گردد و تحت عنوان فرصت های پیش روی این هسته، مورد توجه قرار می گیرد. ولی عواملی چند فرایند حرکت این کشورها به سمت همکاری بر پایه این ارزش ها را کند می نماید. از جمله این عوامل می توان به دخالت نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای، انحصارطلبی فرهنگی، بنیادگرایی اسلامی، ایران هراسی و مواردی از این قبیل اشاره نمود.
با توجه به اینکه فعالیت های فرهنگی نیازمند برنامه ریزی های بلندمدت و نهادینه است و این خود لزوم آینده نگری و داشتن نگاه رو به جلو را گوشزد می نماید، روش آینده پژوهی می تواند کارآمد باشد. وقتی که نقش ارزش ها در بحث های آینده پژوهی به میان می آید، نمی توانیم آنقدرها به واقعیت های ممکن و تئوری های علمی اتکا کنیم. داشتن سناریوهای هنجاری یاری می نماید که در کنار عینیت گرایی از ارزش ها غافل نشویم. بنابراین همگرایی فرهنگی چشم اندازسازی شده و راه حلهایی برای رسیدن به آن ارائه می گردد.
فرصت های فرهنگی هسته مرکزی نوروز
نوروز در 9 کشور ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان (واقع درآسیای جنوب غربی)، آذربایجان (واقع در آسیای غربی) و آلبانی (واقع در اروپای جنوبی) با همین نام تعطیل رسمی است. برگزاری نوروز در این منطقه فرهنگی با تفاوت هایی همراه است، به عنوان مثال در کشورهای ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی دارند، نوروز روز شروع سال نو است اما در آسیای میانه و قفقاز که تقویم میلادی رایج است، نوروز به عنوان شروع فصل بهار جشن گرفته می گردد و نه روز شروع سال. با این وجود دیرینگی این آیین مشترک و علاقه مردم این کشورها به برپایی سنتشان تداوم آن را تضمین کرد.
محققان می گویند، دربازبینی سناریوها در حوزه نوروز، وحدت و تعارض به عنوان سناریوی ژوکر مطرح شد و همگرایی، تعامل و رقابت، به عنوان سناریوهای ممکن شناخته شد و سناریوی مطلوب و هنجاری سناریوی همگرایی مطرح گردد. آنچه حاصل بحث در این نوشتار است، لزوم برنامه ریزی بلند مدت در رابطه با دیپلماسی فرهنگی را گوشزد می نماید. برنامه ریزی ای که در چارچوب نگاه به آینده و کوشش برای ارتقاء آگاهی و درک مشترک کشورهای حوزه نوروز، از پتانسیل های فرهنگی شان حاصل گردد.
براساس این پژوهش، صحبت از آینده نگری، لزوم نوعی چشم اندازسازی را در رابطه با اهداف پیش رو مد نظر دارد. سخن از چشم اندازسازی، بدین معناست که ما از آینده به حال می آییم و اینجاست که آینده پژوهی کاربرد خود را نشان می دهد. در واقع ما با ترسیم سناریو هنجاری و آنچه می خواهیم و مطلوب است رخ بدهد، هدف و نقطه ای را در آینده معین می کنیم، سپس در پی تدوین راه حل برای رسیدن به آینده بر می آییم، برای مثال آنچه تحت عنوان سند چشم انداز 20 ساله مطرح می گردد، شمائی از آینده است که به حال پیوند می خورد.
بدین معنا که ما اهدافی را در این سند که به زعم ما مطلوب است و در عین حال دور از دسترس نیز نیست، معین نموده و در پی رسیدن به آن برای امروز برنامه ریزی می کنیم. همگرایی فرهنگی نیز هدف مطلوب ما در آینده را شکل می دهد و نیازمند برنامه ریزی و ارائه راه حلهایی جهت رسیدن به آن هستیم. این سناریو برخلاف سناریوی رقابت که ادامه فرایند حال به آینده را نشان می دهد، در واقع کوششی از آینده به حال است.
از این رو همگرایی فرهنگی کشورهای مورد مطالعه که تحت عنوان سناریوی مطلوب و محتمل ارزیابی شد، را می توان به عنوان یک چشم انداز 20 تا 50 ساله در نظر گرفت و برای رسیدن به آن کوشش کرد. کوشش در جهت رسیدن به این مطلوب در سایه راه حلهایی چون برنامه ریزی در سطوح فردی، گروهی، دولتی، منطقه ای و بین المللی، اتخاذ دیپلماسی مجازی فعال، جلوگیری از تنش های خزنده، ایجاد فضای دوستی و اعتماد در روابط مابین کشورها، پایداری خصیصه های فرهنگی، گسترش و بهبود کیفیت فعالیت های فرهنگی و مواردی از این قبیل قابل حصول است. ضمن اینکه این قبیل راه حلها نه تمام آنچه باید، بلکه صرفا گام نخست در نزدیکی این کشورها را برمی دارد و رسیدن به همگرایی فرهنگی نیازمند اتخاذ دیپلماسی فرهنگی فعال و پویا از سوی این کشورها است.
این پژوهش در فصلنامه سیاست جهانی منتشر شده است.
منبع: خبرگزاری ایسنا