اخلاق سیاسی در سیره امام علی علیه السلام
به گزارش وبلاگ سارا، اصولاً مشی امام، بر جلوگیری از بروز جنگ بود و قبل از آغاز جنگ، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام می داد. این رویه را در جنگ های جمل، صفّین و نهروان در پیش گرفت ولی نتیجه ای به دست نیاورد.
به گزارش وبلاگ سارا و به نقل از تبیان؛ در این مقاله به اخلاق سیاسی در سیره امام علی علیه السلام اشاره می کند.
امام پس از رسیدن به حکومت هرگز نخواست اقدامی غیر عادلانه مرتکب شود و در مقابل خواست های ناروای طلحه و زبیر ـ که حکومت بصره و کوفه را می خواستند ـ مقاومت کرد؛ در حالی که بر اساس اصول حاکم بر سیاست جوامع بشری، می توانست تا زمان تثبیت قدرت به تقاضای آنان پاسخ مثبت دهد. برخورد امام با کارگزاران عثمان نیز از همین زاویه قابل تحلیل است. ایشان پس از رسیدن به خلافت، بی درنگ به عزل کارگزاران وی پرداخت. نزاع معاویه با حضرت نیز رهاورد همین تصمیم بود. اگر امام به عزل معاویه نمی پرداخت، جنگ صفّین و پیامدهای آن تحقّق نمی یافت؛ ولی حضرت علی علیه السلام وی را ناشایست و ناصالح می دانست و با آنکه از فرجام کردارش آگاه بود، در جهت عزل او گام برداشت. حضرت در خطبه ای به همین مطلب اشاره می کند:
گویی او را می بینم که از شام بانگ برداشته است و پرچم های خود را پیرامون کوفه برافراشته، چون ماده شتر بدخو که دوشنده خود را با دندان بدراند و سرها بر زمین بگستراند. دهانش گشاده، ستم و بیداد را بنیاد نهاده، به هر سو تازان، حمله او سخت گران. به خدا که شما را در این سوی و آن سوی زمین پراکنده گرداند، چندان که جز اندکی به مقدار سرمه چشم از شما باقی نماند.
قبل از شروع پیکار صفّین، لشکریان معاویه زودتر از یاران امام به آب رسیدند و آنها را محروم ساختند. در این موقعیت، با اینکه حضرت قصد داشت غائله از طریق مذاکره انتها پذیرد، در این امر توفیق نیافت و یارانش را با خطبه ای حماسی به عقب راندنِ لشکریان معاویه تحریک کرد و سپاه امام با حمله ای سریع، دشمن را عقب راند. پس از دستیابی به آب، برخی از یاران حضرت قصد داشتند لشکریان معاویه را از آن محروم سازند؛ امام آنها را از این کار بازداشت.
قبل از شروع جنگ جمل، نامه ها و قاصدهای مختلفی را به سوی عایشه، طلحه و زبیر روانه ساخت و آنان را از عاقبت کار خویش آگاه کرد؛ ولی آنان به هیچ عنوان زیر بار حقّ نرفتند. همچنین قبل از شروع جنگ، یارانش را از پیش دستی در حمله و دشنام دادن به لشکریان معاویه باز داشت:
با آنان جنگ نکنید تا زمانی که آنان جنگ را شروع کنند؛ چرا که ـ سپاس خدا را ـ حجّت با شماست؛ و رها کردن آنها تا دست به پیکار گشایند، حجّتی دیگر برای شما بر آنهاست. اگر به خواست خدا، شکست خوردند و گریختند، آن را که پشت کرده، نکشید و کسی را که دفاع از خود نتواند، آسیب مرسانید. و زخم خورده را از پا در میاورید. زنان را با زدن برمیانگیزانید؛ هرچند آبروی شما را بریزند یا امیرانتان را دشنام گویند؛ چرا که توانِ زنان اندک است.
دو رویکرد متضاد
امیرمؤمنان علیه السلام در موقعیتی این روش سیاسی و اخلاقی را پیش گرفته بود که دشمن از هیچ گونه نیرنگی خودداری نمی کرد؛ معاویه و عمرو بن عاص برای رسیدن به قدرت، به هر روشی متوسّل می شدند. آنان در عمل، خواستار دستیابی به سیاست و قدرت به مفهوم مطلق آن بودند؛ لذا رویارویی امام با این اشخاص، از لحاظ اخلاقی، بسیار معنادار است.
جنگ امیرمؤمنان علیه السلام با معاویه، نبرد دو طرز فکر کاملاً الهی و شیطانی و جنگ اخلاق با بی اخلاقی بود؛ همان طور که مهم ترین منبع اندیشه و عمل امام، اعتقاد مطلق وی به اصول اسلامی و اخلاقی است. حضرت علی علیه السلام حکومت را به خاطر حاکم کردن اصول و اخلاق اسلامی می خواست و معاویه برای زیر پا نهادن آن اصول و ارضای هوس های خویش. این تفاوت، بسیار مهم است! معاویه هرگز در سیاست روش اخلاقی پیش نمی گرفت و هدفی جز کسب قدرت و به حکومت رساندن بنی امیه نداشت. عبدالفتّاح عبدالمقصود در این زمینه می نویسد:
فرمانروای شام به ناحق خواستار حکومت بود و بدون داشتن شیوه و سیره ای اسلامی، در میان مردم می شد و سیاست خود را اجرا می کرد. اگر شعائر و مناسک و آداب مذهبی، همچنان در شام اجرا می شد و از میان نرفته بود و اگر آداب و رسوم و صورت ظاهر عبادت ها در چارچوب معمولی و عادّی خود حفظ می شد، باید گفت که دین در حقیقت، صرفاً عبارت از پوسته و رویه نیست؛ دین عبارت است از ارزش ها، اصول و بنیان هایی که همگی باهم به پیش می فرایند.
تصویری که تاریخ از معاویه و عمرو بن عاص ارائه می دهد، با آنچه ماکیاولی در سیاست نامه اش تبیین کرده، کاملاً منطبق است. اصول سیاسی معاویه حتی با اصول جوانمردی ـ که رعایت آنها در دوره جاهلیت در جزیرة العرب مورد تأکید بود ـ متضاد می نمود. البته مشکل حضرت علی علیه السلام تنها معاویه نبود بلکه از شروع زمامداری، رویاروی کسانی قرار گرفت که به اصول اخلاقی پایبند نبودند. طلحه و زبیر که در نخستین جنگ جمل مقابل امام ایستادند، پیمان شکن بودند و بیعت خود با حضرت را زیر پا نهادند. معاویه نیز از همان شروع، روش دروغ و نیرنگ پیش گرفت؛ او به خاطر منافع سیاسی، امام را به دروغ به قتل عثمان متّهم کرد؛ در حالی که خود می دانست امام برای جلوگیری از قتل عثمان تلاش فراوان کرد. امام این نکته را بارها در نامه هایش به معاویه گوشزد نمود؛ البته این تذکّرات در روش وی هیچ تأثیری نمی گذاشت. معاویه در غارت بیت المال مسلمانان هیچ گونه مانعی پیش روی خود نمی دید و آن را برای تحقّق اهداف شخصی به کار می گرفت.
معاویه از هر روشی برای جذب یاران امام علی علیه السلام استفاده می کرد و زمانی که موفّق به جذب آنان نمی شد، برای از میان بردنشان به شیوه های دیگر ـ همچون ترور ـ می پرداخت. وعده و وعیدهای معاویه بسیار تأثیرگذار بود و رخنه های اساسی در لشکر امام پدید آورد! طه حسین در تحلیلی از زندگی حضرت می نویسد:
علی علیه السلام بر اساس روشی عمل می کرد که در آن فقط انسان هایی که آخرت را به دنیا ترجیح می دادند، می توانستند راضی باشند؛ ولی معاویه دنیای افراد را تأمین می کرد. حضرت علی علیه السلام در دوره ای بر این اساس عمل می کرد که دیگر روحیه حاکم در صدر اسلام دگرگون شده و دنیا پرستی در میان مسلمانان رواج یافته بود. به همین دلیل، مردم نمی توانستند در مقابل وسوسه های مادّی معاویه مقاومت کنند.
روش معاویه، پیمان شکنی بود و به هیچ یک از وعده ها و پیمان های خود وفا نمی کرد. عبدالفتّاح عبدالمقصود در این باره می نویسد:
به هیچ وجه از این شخص که برای به دست آوردن قدرت و حکومت پیوسته می کوشید، شنیده یا دیده نشده است که در ضمنً سیر و حرکت به سوی هدف، ناچار شده باشد که وسایل و ابزار رسیدنش را به طرف جادّه مستقیم و درست برگردانده باشد یا راه سرشت های والا با ارزش انسانی در پیش گیرد؛ زیرا در تمام این مدت آنچه وی را به نیازش می رسانید و حاجتش را برآورده می کرد، انحراف و کجروی بود.
معاویه از لحاظ شخصیتی، در مقایسه با امام علی علیه السلام ضعف های بسار تحقیرآمیزی داشت و برای جبران این کمبودهای جدّی، از هر وسیله ای سود می جست. عرب آن روز، امام را در شجاعت، شهامت، پایمردی در امر الهی، عدالت، برابری و اصول والای انسانی، بالاترین مردمان می دانست و این، برای معاویه بسیار سنگین بود. او همچنین می دانست هیچ گاه نمی تواند در پیکار نظامی بر امام چیره شود؛ از این رو، برای غلبه بر حریف، اصول اوّلیّه اخلاقی را هم زیر پا می گذاشت. در آیین معاویه، دادگری با ستم، راستگویی با دروغ و وفاداری با خیانت تفاوت نداشت. در نگاه او، همه نیکی ها و بدی ها ابزار سلطه جویی و هوسرانی بودند و تا هنگامی که وی را به اهدافش می رساندند، تفاوت نداشتند.
حضرت علی علیه السلام مردم را به حق و عدالت دعوت می کرد، ولی معاویه برای پیشبرد اهدافش از هر وسیله ای بهره می برد. عبدالفتّاح عبدالمقصود درباره آن دوران می نویسد:
جان ها شروع به منحرف شدن از راه راست کردند، ایده های والای معنوی رو به سراشیب سقوط گذاشتند، ارزش ها واژگونه شدند، پیشانی ها به سوی دنیا روی گذاشتند و دل ها از خدا دور شدند. در نظر اکثریت بزرگ مردم، سخن آخر و مشخص کننده در اختیار مادّیات قرار داشت و در هنگام سنجش و ارزیابی اشخاص، برتری از آنِ مادّه بود که در دو رکن قدرت (شمشیر و ثروت) نمایان می شد!
در واقع این همان خطری بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بارها هراس خود را نسبت به وقوع آن در بین مسلمانان ابراز کرده بود:
آنچه پیش از هرچیز درباره شما اندیشناکم، آن است که شکوفه های خوشی و لذّات دنیوی به شما روی آورد.
حضرت علی علیه السلام هم در باره روی گردانی مردم از راستی، می فرماید:
همانا کران تا کران را ابرِ فتنه پوشانده است و راه راست ناشناسا شده است!
معاویه به یاری مشاور حیله گیری چون عمرو بن عاص به خوبی توانست از ارکان قدرت نامشروع خود استفاده کند؛ اما او مطمئن بود که علی علیه السلام هرگز شیوه های نامشروع و غیر اخلاقی وی را مقابله به مثل نخواهد کرد و در صلح و جنگ به آیین جوانمردی پایبند است.
از نظر حضرت علی علیه السلام اصول اخلاقی را باید در هر حال و در مقابل هرکس، حتی در برابر کسی که به اصول اخلاقی و فضایل انسانی ایمان ندارد، مراعات کرد؛ لذا هیچ یک از نیرنگ ها، پیمان شکنی ها و ناجوانمردی های معاویه را پاسخ نمی داد. امام در جواب به نامه معاویه می نویسد:
به تو چه که فاضل کیست و مفضول کدام است؟ سیاستمدار کیست و رعیت کدامند؟
حضرت در نامه ای دیگر می نویسد:
ای معاویه! کِی بود که شما گردانندگان سیاست مردم و والیان امر امت بودید، با اینکه نه در میدان مسابقه خیرات و کمالات انسانی، قدمی برداشته اید و نه از شرفی عالی برخوردارید!
امام در این نامه چهره واقعی معاویه و سیاستش را نشان داده، به مفهوم واقعی سیاست اشاره می کند و به معاویه یادآور می شود که تو از چنین سیاستی بیگانه ای، آن قدر بیگانه که حتی شایسته حرف زدن در این میدان نیستی؛ چون سیاست اخلاقی نیازمند برتری در زمینه خیرات و کمالات انسانی است و افرادی چون تو نمی توانند در چنین مسابقه ای وارد شوند.
به هر حال، امام علی علیه السلام در دوره زمامداری اش رویاروی روش سیاسی ای قرار گرفت که اصل اولیه آن، دوری از اخلاق بود. امام با در پیش دریافت روش مطلقاً اخلاقی، در پی ارائه الگویی نو و مناسب برای بشر بود. او در این راه چنان عمل کرد که سرمشقی جاودان ـ که در آن، تعالی و سعادت جمعی مهم ترین هدف سیاست است ـ در مقابل دنیایان و سیاستمداران بوده باشد.
اختلاف بنیادین این دو روش، ریشه در تفاوت اساسی نگرش آنها به زندگی دارد که در جملات زیر متبلور است؛ حضرت علی علیه السلام در شروع جنگ صفّین به یارانش فرمود:
ای مردم! اینجا، جایی است که هرکس شک و تردید در حقّانیت نبرد به خود راه دهد، در (حقّانیت) روز قیامت تردید کرده و هرکسی که در آن درماند، در روز قیامت درمانده است.
در مقابل، معاویه چنین عقیده ای داشت:
به خدا سوگند! دوست دارم چندان ثروت و مکنت به آنان (یاران علی علیه السلام) دهم و چنان مالی میانشان پخش کنم که (در نظر ایشان) دنیای من بر آخرت او بچربد.
حضرت علی علیه السلام تفاوت خود با افرادی چون معاویه و عمرو بن عاص را این گونه بیان می کند:
شگفتا از پسر نابغه (عمرو بن عاص) شامیان را گفته است من، مردی لاف گویم با لعب بسیار، عبث کارم و کوشا در این کار! همانا آنچه گفته، نادرست بوده و به گناه دهان گشوده؛ همانا بدترین گفتار، سخن دروغ است! اما او می گوید و دروغ می گوید. وعده می دهد و خلاف آن می پوید... پیمان را به سر نمی برد و پیوند خویشان را می بُرد. چون سخن جنگ در میان باشد، دلیر است و بر امر و نهی چیر، و چون تیغ از نیام بر آید و وقت کارزار آید، بزرگ ترین نیرنگ او این است که عورت خویش گشاید. به خدا سوگند! یاد مرگ، مرا از لاف بازی می دارد و فراموشی آخرت، او را نگذارد که سخن حق بر زبان آرد.
منبع: جام جم آنلاین